
گیمیفکیشن ، بازی وارسازی یا چیزی را شبیه بازی در آوردن، اصلاً چیز جدیدی نیست.
یک گروه از آدم های غارنشین تصور کن که بین خودشون برای بیشتر شکار کردن، مسابقه گذاشتند.
همین کار ساده یعنی این که از گذشته های خیلی دور،
سعی کردیم تا کارهای تکراری روزانه خودمون را جذاب تر، درگیر کننده تر و حتی سرگرم کننده ترشون کنیم.
برای همینه که تعریف ساده گیمیفیکیشن میشه استفاده از تجربه ها و قواعد لذت بخش بازی،
تو زمینه هایی که خودش بازی نیست، تا انجام آن کارها را جذاب تر کنه.
ویژگی های جذاب بازی چیه؟
تا حالا به این فکر کردید که چی باعث میشه یک ورزشکار سال ها برای رسیدن به یک مهارت ورزشی تمرین کنه. اما همون آدم در محیط کار از انجام یک کار تکراری زود خسته میشه (چیزی که با گیمیفیکیشن تقریبا حل میشه). تازه کاری که در ازای اون حقوق هم میگیره. چند تا ویژگی وجود داره که بازی ها رو نسبت به کار جذاب تر می کنه. در اصل جواب این سوال که چرا به جای کار، دوست داری بازی کنی یکی از پنج تا مورد زیر میشه:
- میدونم چرا دارم بازی می کنم (هدف مشخص)
- راحت تر و بهتر میتونم امتیاز هایی که میگیرم را بشمارم (امتیاز شماری و امتیاز بندی بهتر)
- خودم می فهمم وضعیتم خوبه یا نه، و بیشتر منو تشویق می کنند. (بازخورد های بیشتر)
- به روش خودم جلو میرم و تکنیک های خودم را دارم. ( اتتخاب روش ها به طور آزادانه تر)
- همیشه میتونم راهنمایی بگیرم یا از مربی استفاده کنم ( Coach شدن مداوم)
با جلوتر رفتن و عمیق تر شدن، یاد می گیریم که این فاکتور ها به انگیزه های به خصوصی تقسیم بندی میشوند.
کاربرد واژه گیمیفیکیشن در سال های اخیر
البته که در دنیای بزرگ الان و با پیشرفت کردن بازی ها در طول سالیان دراز، هنر بازی وار کردن چیز ها هم به طور طبیعی رشد و گسترش پیدا کرده است.
با پیدایش مفاهیمی مثل اینترنت، بیگ دیتا و یا گرافیک های قوی تر،
توانایی ما برای طراحی و پیاده سازی تجربه های بازی وار سازی شده (Gamified Experienc) به جایی رسیده که
می تونیم هر گوشه از زندگی خودمون را به یک تجربه بازی وار پیچیده تبدیل کنیم.
در سال های اخیر گیمیفکیشن به یک واژه پر کاربرد تبدیل شده.
همه چیز از وقتی شروع شد که شرکت های بازی سازی به جای ساخت بازی هایی که فقط پسر بچه ها را درگیر کنه،
به سمت ساخت بازی هایی مثل انگری بردز یا کندی کراش رفتند.
به محض این که همه فهمیدند که هرکسی، از نوه و نتیجه گرفته تا مادربزرگ ها، بازی می کنه، شروع به تحقیق روی قدرت اجتماعی گیمیفیکیشن کردند.
البته در همین سال ها، با ساده فرض کردن طراحی گیمیفیکیشن، خیلی از شرکت ها ضربه بدی به این ابزار زدند و مفهوم وارونه ای از گیمیفیکیشن و بازی وار سازی در ذهن همه ایجاد کردند. این مورد به خصوص در ایران شدیدتر بود. درباره این مورد یکم جلوتر بیشتر توضیح میدیم. شرکت های خارجی مثل Bounceball یا Gamification.co اولین کسانی بودند که خدمات خودشون را با این کلمه به همه معرفی کردند.

چی باعث میشه بازی کردن از کار برامون جذاب تر باشه؟
گیمیفکیشن چه چیزی نیست؟
قبل از این به شما توضیح دادم که به خاطر طراحی های بد گیمیفیکیشن، به خصوص در ایران، ضربه بسیار بدی به این ابزار ارزشمند وارد شد.
در بیشتر این طراحی ها، گیمیفیکیشن یا بازی وار سازی به عنوان استفاده از امتیاز، نشان، و جدول رده بندی (Points,badges, and Leaderboards) در طراحی معرفی شده، که به شدت اشتباهه.
درسته در طراحی بازی گونه، از این سه فاکتور استفاده میشه،
اونقدر هم پر کاربرد هستند که مخفف اون ها یعنی (PBL) هم شناخته شده اس،
اما این به اون معنی نیست که هر چیزی که PBL داره گیمیفکیشن بشه.
قبل از این که علت این مورد را توضیح بدیم، بهتره که راجع به PBL بیشتر بدونیم.

سیستم های امتیاز دهی توسط خیلی از شرکت ها، مثل کوکاکولا، استفاده میشه
امتیاز (Points)
هر وقت بحث بازی پیش اومده، دنبال یه سری قانون برای امتیاز جمع کردن بودیم.
از همون بچگی دنبال گرفتن کارت های صد آفرین و هزار آفرین بودیم و برای ما مثل امتیاز بودند.
با بزرگ شدنمان هم اوضاع فرقی نکرد.
هنوز هم در هر جایی و هر وقتی به دنبال امتیاز هستیم.
چقدر به لایک های اینستاگرام خودتان دقت کردید،
لایک هایی که برای همه ما نقش یک سیستم امتیازدهی را دارند.
پس میشه امتیاز هم جزو مواردی دانست که باعث میشه برای انجام یک کار انگیزه بگیریم
و یکی از عناصر طراحی بازی و گیمیفیکیشن اصلی حساب میشه.
نشان یا لقب (Badges)
شما،
بله شما،
به پاس تمام زحماتی که برای این کشور انجام داده اید به شما مدال افتخار اعطا می شود.
فقط یک لحظه شنیدن این جمله را تصور کنید.
یا اگر وقتایی که به شما لقب مشتری طلایی یا نقره ای دادند را به خاطر بیارید.
خیلی از ما عاشق همین القاب هستیم،
مخصوصا اگر برای رسیدن به اونا تلاش کرده باشیم.
به همین سادگی یک لقب میتونه جزو ابزارهای قدرتمند گیمیفیکیشن باشه.

یک نمونه از نشان ها در اپلیکیشن Foursquare که به نوعی شروع کننده این راه بوده

خیلی وقت که جداول رده بندی باعث شده تا سعی کنیم همیشه اول باشیم
جدول رده بندی (LeaderBoards)
باز هم اگر به خاطرات مدرسه خودتون برگردید،
حتما شاگرد اول، دوم و سوم شدن را به خاطر میارید. اول بهتر از دوم، دوم بهتر از سوم تا الی آخر.
با بزرگ شدن هم این مساله تغییری نکرد.
همیشه دنبال یک جدول بودیم تا موقعیت خودمان را نسبت به دیگران بسنجیم
و برای بالاتر رفتن در این جدول تلاش کنیم.
طبل توخالی PBL
اضافه کردن PBL به محصولات بدون در نظر گرفتن نکات مهم تر،
باعث شده تا کسانی که سررشته ای از بازی وار سازی ندارند،
تعریف این ابزار را، اضافه کردن امتیاز و نشان و جدول امتیازات به هر چیزی بدونن.
البته که PBL جزو عناصر بازی سازی قوی به حساب میان
و باعث انگیزه های رفتاری میشن و افراد را به سمت انجام خیلی از کارا سوق میدن.
ولی گیمیفیکیشن چیزی بیشتر از PBL به حساب میاد.
اگر از کسی که عاشق بازی کردنه بپرسید چی باعث میشه یک بازی سرگرم کننده بشه،
اصلا جوابش امتیاز و نشان و جدول رده بندی نیست.
جواب اون آدم قطعا از جنس احساسه، این که استراتژی چیدن کیف داره، یا با وقتی با دوستام هستم لذت میبرم.
یک حقیقت تلخ در استفاده از گیمیفیکیشن
حقیقت تلخ اینه که، ترکیب کردن بی هدف مکانیک و عناصر بازی با همدیگه، باعث نمیشه یک بازی سرگرم کننده بشه.
(اگر میپرسی مکانیک بازی چیه، صبر داشته باش تا بعدا برات توضیح بدم، البته اگر صبر نداری هم میدونی باید رو چی کلیک کنی!!!)
حتی شاید تعجب کنید
اما گرافیک عالی و فوق العاده هم باعث نمیشه تا یک بازی سرگرم کننده تر بشه
(هنوزم پاش بیفته آتاری بازی می کنید، به خودتون دروغ نگید).
هیچ وقت با به کار بردن عناصر بازی به تنهایی هیچ محصول یا تجربه سرگرم کننده و لذت بخشی ایجاد نمیشه.
چگونگی، زمان و مهم تر از همه چرایی و دلیل به کار بردن عناصر بازی که همه چیز را تعیین میکنه.
شاید ایراد اصلی از اسم این ابزار هم باشه.
اسمی که در بین افراد مختلف خیلی استفاده میشه و مفهوم این ابزار را به طور کامل نمیرسونه.
شاید بهتر باشه به حرف یوکای چائو نویسنده کتاب (Actionable Gamification) گوش بدیم.
استفاده از اسمی که مفهوم گیمیفیکیشن را خیلی بهتر منتقل می کنه، یعنی طراحی متمرکز بر انسان یا Human-Focused Design.

راه صحیح استفاده از PBL ، در نظر گرفتن احساسات انسانیه

مهم نیست چند سالت باشه، وقتی از بازی لذت ببری و حس خوبی بهت بده، ادامه اش میدی
طراحی متمرکز بر انسان، واژه ای بهتر برای گیمیفکیشن
از نظر یو کای چائو (یک طراح گیمیفیکیشن خلاق و نسبتا تپل) گیمیفیکیشن به مهارت بیرون کشیدن سرگرمی و عناصر درگیر کننده ای هست که معمولاً در بازی ها پیدا میشه
و استفاده با فکر و برنامه ریزی از اونا در دنیای واقعی یا فعالیت های تولیدی گفته میشه.
یو کای (همون خلاق و تپل خودمون) اسم این فرایند را طراحی متمرکز بر انسان یا Human-focused Design گذاشته.
چیزی که بر خلاف طراحی متمرکز بر کارکرد یا Function-Focused Design استفاده میشه.
در طراحی متمرکز بر انسان ما در جهت انگیزه های انسانی،
و نه برای رسیدن به یک سری کارکردها و کاربردهای محض در سیستم، عمل میکنیم.
انسان احساس داره بابا!
شاید باید بعضی مواقع داد بزنیم تا یادمان بیاید که ما انسان ها احساسات، شور و شوق، نا امنی ها
و دلایلی برای هر کاری که می خواهیم و نمی خواهیم انجام دهیم داریم.
این که چرا اولین بار فرایند طراحی متمرکز بر انسان به عنوان بازی وار سازی شناخته شد،
این حقیقت بود که صنعت بازی سازی استاد طراحی هایی بود که احساسات و عواطف و دیگر عناصر انسانی را در نظر بگیرد.
چرا قضیه را پیچیده کنیم؟
بازی ها هیچ مقصود دیگری جز سرگرم کردن انسان ندارند. همه قبول داریم که در بازی ها هم یک سری اهداف وجود داره، مثلا این کشور را بگیر یا فلان شوالیه را بکش،
ولی همه این هدف ها هم جزو فرایندی حساب میشه که بازیکن را شاد نگه داره
و اونقدر درگیرشون کنه که هیچ وقت بازی را ترک نکنند.
به محض این که بازی سرگرم کننده نباشه از بازی میریم و بازی های دیگه را بازی می کنیم.
این شامل گیمیفیکیشن هم میشه. بازی سازها استاد این هستند که با طراحی متمرکز بر انسان،
ما را وادار کنند تا ساعت ها یک کار بیهوده و تکراری را انجام بدیم و هیچ وقت هم خسته نشیم.

این داستان ادامه دارد ( با صدای آخر کارتون فوتبالیست ها بخونید 🙂 )
تا این جای کار یکی از نگرانی های اصلی خودم یعنی برداشت غلط از واژه گیمیفکیشن را با شما در میان گذاشتم
و سعی کردم تا جای ممکن توضیح درستی از گیمیفکیشن و جایگاهش به شما بدم.
شاید اما این تعریفا خیلی خسته کننده باشه و اونقدرها هم مفهوم را منتقل نکرده باشه.
پس در فصل بعد راجع به کاربردهای این تحفه که انقدر پزش را دادم صحبت می کنم
و با مثال های به شدت خفن (یکی منو بگیره) نشون میدم که گیمیفکیشن چه چاقوی با حالی میتونه باشه (بازم بعدا میگم چرا چاقو).
دکمه فصل بعد هم درست همین جا همین پایینه، روش کلیک کن.